غروب جمعه -__-

ساخت وبلاگ

آغا متوجه شدیم گرفتگی دل یه چیز عمومی شده واس ما

کاری به جمعه و پنج شنبه و غروب و طلوع هم نداله :(

کلا چندروزه دلم شددیییید گرفته

دراین حالات دل گرفتگی که هرازگاهی واسه همه ادما رخ میدهد، یه چیزی هست که حال آدمو جا میاره حتی واسه چند لحظه محدود...انگاری همه مشکلات و کلافگی هات یهو محو میشن و ذهنت روشن میشه و ناخواسته لبخند میاد رولبت!

ادامه مطلب
غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 23 آبان 1395 ساعت: 0:27

اولین بار که این تاپیک رو صفحه ی اینستای وبلاگ نویس مورد علاقم دیدم، فکر کردم چه بیخود! و چه مسخره!

چند روز روند شکرگذاری رو پیگیری کردم و باوجودی که مثل هر بنی بشری خودم رو نیازمند معجزه میدیم از انجام ش سر باز زدم، چون به نظرم بیشتر خرافه بود تا هرچی!

تااااا اینکه

ادامه مطلب
غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : معجزه ی شکرگذاری,معجزه ی شکرگزاری قسمت ششم,معجزه ی شکرگزاری قسمت یازدهم,کتاب معجزه ی شکرگزاری,دانلود کتاب معجزه ی شکرگذاری, نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 23 آبان 1395 ساعت: 0:27

یه همکار خانم داریم که قراردادی نداره و همینجور میاد و هرازگاهی کاری بهش میسپارن و پولی بهش میدن... این روزا تابستونه و هیچ کاری نداریم. اما این همکار محترمه ما هرروز صبح بچه‌شو میذاره توی مهدکودک و میاد کنار ما میشینه و با لبتابش «شهرزاد» می‌بینه! و ماهی 90 تومن هم میده به مهد بابت نگهداری بچه. چند روز قبل دیدم بیکار نشسته و کار خاصی انجام نمیده. یهو دراومد گفت: " شهرزاد هم تموم شد! حالا چیکار کنم؟!!!!!!! " طفلی بچه‌ش! یادمه یبارم با کلی شوق و ذوق اومد توی دفتر و گفت: " امروز مامانِ زرنگی شدم و ناهار پختم!!! " فک کنید: امروز ناهار پخته! و بازم طفلی بچه‌ش! الانم غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15

برای چندمین بار متوالی اینترنت ما تموم شد و هیچکی تو خونه مسعولیتشو قبول نمیکنهو صفحه ی مشهور no network ظاهر میشه...دراین مواقع چه میشه کرد؟؟بله! کافیه اینتر کنید تااین دایناسوره که به ظاهر بی مفهومه بپره بالا و بازی شروع بشه!خیلی بازی باحالیه اینقدر باهاش حال میکنم که گاهی نت رو قطع میکنم تا بتونم بازی کنم :دیتازه جلو برید هیجانی تره، شب میشه، کلاغ میاد، اصلا عالیه حتما در هنگام بی نتی امتحانش کنید!+ دو سال پیش یه همچین روزی من یه ترجمه سنگین قبول کرده بودم و سخخخخت درگییییر!کوچمونم بعد قرن ها داشت آسفالت مجدد میشد امروز اون روزه راهنمایی بیشتر از این آق غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : امروز چه روزیه,امروز چه روزیه به میلادی,امروز چه روزیه باب اسفنجی,امروز مصادف با چه روزیه,تاریخ میلادی امروز چه روزیه, نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15

معضلی شده! سر برج که میشه، علاوه بر اینکه باید نگاه کنی که چقد اومده تو حسابت، باید تقویم هم ورق بزنی که احیانا روز خاصی رو از یاد نبری! O_O روز زن، روز دختر، روز تولد، سالگرد ازدواج، سالگرد عقد، سالگرد خطبه، سالگرد نامزدی، سالگرد خواستگاری، سالگرد آزمایش خون، سالگرد چشم تو چشم افتادن، سالگرد تالاپ تلوپ قلب و غیــــره! ادامه مطلب غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15

بارها دیده و شنیده بودم که به اطرافیانم دزد زده؛ اما هیچ وقت نتونستم دزد-زده ها رو درک کنم! آخه تابحال هیچ دزدی به تور من نخورده بود. و همیشه بهشون میگفتم: طرف حتما لازم داشته که برده!!! چند روز پیش قرار بود برم شهرستان برای تدریس( تف تو ریا!) به خانوم گفتم بریم یه کفش آبرومندانه بگیریم؛ ناسلامتی بعنوان استادپروازی دارم میرم! خلاصه رفتیم پارامونت و در عرض یه ربع، یه کفش چرمی ایرانی خوشکل گرفتیم. و البته گرون‌ترین کفشی که تاحالا خریده بودم؛ 110 تومن! . فرداش کفشه رو پوشیدم و عازم یک مسافرت سه روزه شدم... ادامه مطلب غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15

اولین روزهای نامزدی من مصادف شده بود با یکی از سنگین‌ترین پروژه هایی که تا به اون‌روز متقبل شده بودم و بجای مأنوس شدن با همسر، با کدهای .Net وَر میرفتم! ازونجایی که من و خانومم از هم دور بودیم و دانشجو؛ تقریبا ماهانه یا دوماهانه همدیگه رو می‌دیدیم. و نکته جالب ماجرا این بود که هر موقع همسرِ گرامِ ما نیت می‌کرد که بیاد یه مدتی مهمون ما باشه، یه پروژه ای سروکله‌ش پیدا میشه و از قضا، مشتری هم بسیار عجله داره! و آخرین موردش هم همین الان هس که بعد از مدتها، خانوم اومده پیش ما و همین حالاتر، دو پروژه فوری‌فوتی به من خورده! وقتی این دو-سه سال رو مرور میکنم، می غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15

چند روز پیشا مامانجون عزیز (مامانِ مامان) مهمونمون بود و منم حسابی درگیر آینده ی نامعلوم خویشتن بودم :دییی از طرفی سربازی آقای همسر و از طرف دیگه هم آینده ی نامعلوم شغلی و نمره ی تایید نشده ی پروژه و درنتیجه مشکل در روند فارغ التحصیلی و از طرف سوم احتمال انتقالی مجدد پدر گرام و عمر کوتاه نزدیک بودن ما به همسر ( احتمال افزایش مجدد فاصله ی دوساعتمون به فاصله ی پنج شش ساعتهههه) و خلاصه!
.
.
.
ادامه مطلب
غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نذر,نذری,نذرت الحب باسم الكربلائي,نذر تسبیح نخودکی,نذر يسير,نذر نخودکی چهارشنبه,نذری به انگلیسی,نذر اشتغال,نذر مجرب,نذر بالانجليزي, نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:14

شیرازیا میگن: چرا زحمت کشیدید؟؟؟ ما که راضی نبودیم!!!
حاااالا که زحمت کشیدید...   چرا بیشتر ندادید؟!!!

کیک دستپخت همسرجان:

کیک تولد کامپیوتری
ادامه مطلب
غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:14

یک سال و نیمه با آقوی مهندس تلاااش کردیم سبب یک کار خیر بشیم اما هی نمیشد! یبار پسر نبود یبار دختر نبود یبار دختر بود، خسته بود یبار پسر بود، آقوی همسر نتشو چک نکرد و منم اس ندادم و به نت اکتفا کردم، پسر رفت! یبار دختر بود، پسر مرخصی ندادن خلااااصه! اینقد بود و نبود شد که دیگه برای خودمم معین شده بود اینا اصلا قسمت هم نیستن! تااینکه این تعطیلات آخر هفته و عذای حسینی که معمولا همه ی مردم به شهر و دیارشون برمیگردن پیش اومد و یهو به دلم افتاد از همسر بپرسم دوست هست یا نه؟! که بود و دوست منم بود و قرار گذاشتیم! ادامه مطلب غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:14

این غروب جمعه از کودکی با من خوش نداشت! چه اون موقع ها که مثل الآن یه شهر دور بودیم از خانواده و غروب جمعه یا اقوامی که مهمونمون بودن داشتن میرفتن یا ما داشتیم برمیگشتیم غربت و حسابییییی دلگیر بود! چه زمان خوابگاه و تنهایی که معمولا کسی هم اتاق نبود، یبارم خواستم تنها برم گلزار شهدا دانشگاه دلم باز شه، سگ ها دنبالم کردن، نرفته برگشتم :/ چه در زمان خوابگاه و تاهل که جمعه عصرا له له بودیم با همسر و رها در خیابان های خلوت اصفهان که جمعه ها انگار خاک مرگ پاشونده بودن رو شهر، دیگه اون ساعت خوابگاه متاهلی هم تحویل داده بودیم و تو سرمای خشک اصفهان میلرزدیم و من غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:14